گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد هشتم
الإمام الحسن علیه السلام :إنَّ مِن أخلاقِ المُؤمِنینَ : قُوَّهً فی دینٍ ، وکَرَما فی لینٍ ، وحَزما فی عِلمٍ ، وعِلما فی حِلمٍ ، وتَوسِعَهً فی نَفَقَهٍ ، وقَصدا فی عِبادَهٍ ، وتَحَرُّجا فی طَمَعٍ ، وبِرّا فِی استِقامَهٍ ، لا یَحیفُ عَلی مَن یُبغِضُ ، ولا یَأثَمُ فیمَن یُحِبُّ ، ولا یَدَّعی ما لَیسَ لَهُ ، ولا یَجحَدُ حَقّاً هُوَ عَلَیهِ ، ولا یَهمِزُ ، ولا یَلمِزُ ، ولا یَبغی ، مُتَخَشِّعٌ فِی الصَّلاهِ ، مُتَوَسِّعٌ فِی الزَّکاهِ ، شَکورٌ فِی الرَّخاءِ ، صابِرٌ عِندَ البَلاءِ ، قانِعٌ بَالَّذی لَهُ ، لا یَطمَحُ بِهِ الغَیظُ ، ولا یَجمَحُ بِهِ الشُّحُّ ، یُخالِطُ النّاسَ لِیَعلَمَ ، ویَسکُتُ لِیَسلَمَ ، یَصبِرُ إن بُغِیَ عَلَیهِ لِیَکونَ إلهُهُ الَّذی یَجزیهِ یَنتَقِمُ لَهُ . (1)



الإمام الحسین علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ اتَّخَذَ اللّهَ عِصمَتَهُ وقَولَهُ مِرآتَهُ ، فَمَرَّهً یَنظُرُ فی نَعتِ المُؤمِنینَ ، وتارَهً یَنظُرُ فی وَصفِ المُتَجَبِّرینَ ، فَهُوَ مِنهُ فی لَطائِفَ ، ومِن نَفسِهِ فی تَعارُفٍ ، ومن فِطنَتِهِ فی یَقینٍ ، ومِن قُدسِهِ عَلی تَمکینٍ . (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام :ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ مِنَ المُؤمِنینَ کانَ فی کَنَفِ اللّهِ ، وأظَلَّهُ اللّهُ یَومَ القِیامَهِ فی ظِلِّ عَرشِهِ ، وآمَنَهُ مِن فَزَعِ الیَومِ الأَکبَرِ : مَن أعطَی النّاسَ مِن نَفسِهِ ما هُوَ سائِلُهُم لِنَفسِهِ . ورَجُلٌ لَم یُقَدِّم یَدا ولا رِجلاً حَتّی یَعلَمَ أنَّهُ فی طاعَهِ اللّهِ قَدَّمَها أو فی مَعصِیَتِهِ، ورَجُلٌ لَم یَعِب أخاهُ بِعَیبٍ حَتّی یَترُکَ ذلِکَ العَیبَ مِن نَفسِهِ، وکَفی بِالمَرءِ شُغُلاً بِعَیبِهِ لِنَفسِهِ عَن عُیوبِ النّاسِ. (3)

.

1- .جامع الأخبار : ص 339 ح 949 ، نزهه الناظر : ص 120 ح 220 ، أعلام الدین : ص 137 نحوه .
2- .تحف العقول : ص 248 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 119 ح 15 .
3- .تحف العقول : ص 282 ، الکافی : ج 2 ص 147 ح 16 عن عثمان بن جبله عن الإمام الباقر علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله نحوه ولیس فیه «من المؤمنین» ،بحارالأنوار : ج 78 ص 140 ح 32 .

ص: 405

امام حسن علیه السلام :از خصلت های مؤمنان است : نیرومندی در دین ، نرمشِ بزرگوارانه ، دوراندیشیِ عالمانه ، دانایی همراه با بردباری ، گشاده دستی در انفاق کردن ، میانه روی در عبادت ، دوری از طمع ، و نیکوکاری پایدار . به کسی که دشمن می دارد ، ستم نمی کند و به خاطر کسی که دوست می دارد ، مرتکب گناه نمی شود . آنچه را از او نیست ، ادّعا نمی کند و حقّی را که بر گردن اوست ، انکار نمی کند . زخم زبان نمی زند ، بدگویی نمی کند ، ستم نمی ورزد . در نماز ، خاشع است و در دادن زکات ، دست و دل باز . در آسایش ، سپاس گزار است و در گرفتاری ، شکیبا . به آنچه دارد ، قانع است و خشم ، او را از جا نمی کَنَد و بخل ، او را سرکش نمی گرداند . با مردم می آمیزد ، برای این که بیاموزد ، و سکوت می کند ، برای این که سالم بماند . اگر به او ستم شود ، شکیبایی می کند تا معبودش که به او پاداش می دهد ، خود ، انتقامش را بگیرد .

امام حسین علیه السلام :مؤمن ، خداوند را پناه و نگهدار خود گرفته است و گفتارِ او را آینه خویش . پس باری [در آن آینه] به اوصاف مؤمنان می نگرد و دگر بار به اوصاف گردن کشان ، و در آن ، نکته ها می بیند و خود را شناسایی می کند و در باره ذکاوت خویش ، یقین می نماید و برپاکیِ خود ، توانا می شود .

امام زین العابدین علیه السلام :سه خصلت است که در هر یک از مؤمنان وجود داشته باشد ، در پناه خداست و روز قیامت ، خداوند ، او را در سایه عرش خویش در می آورد و از وحشت آن روز بزرگ ، آسوده اش می دارد : کسی که با مردم آن گونه رفتار کند که خود از آنان توقّع دارد ، و کسی که دستی یا قدمی پیش ننهد تا آن که بداند در طاعت خدا پیش نهاده است یا در معصیت او ، و کسی که بر برادرش عیبی را خرده نگیرد تا آن که نخست ، آن عیب را از خودش دور کند . و آدمی را همین بس که با پرداختن به عیب خود ، از پرداختن به عیب های مردم باز ماند .

.


ص: 406

عنه علیه السلام :المُؤمِنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ ، ویَنطِقُ لِیَغنَمَ ، لا یُحَدِّثُ أمانَتَهُ الأَصدِقاءَ ، ولا یَکتُمُ شَهادَتَهُ مِنَ البُعَداء ولا یَعمَلُ شَیئا مِنَ الخَیرِ رِیاءً ، ولا یَترُکُهُ حَیاءً ، إن زُکِّیَ خافَ مِمّا یَقولونَ ، ویَستَغفِرُ اللّهَ لِما لا یَعلَمونَ ، لا یَغُرُّهُ قَولُ مَن جَهِلَهُ ویَخافُ إحصاءَ ما عَمِلَهُ . (1)

عنه علیه السلام :المُؤمِنُ نُطقُهُ ذِکرٌ ، وصَمتُهُ فِکرٌ ، ونَظَرُهُ اعتِبارٌ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :کَأَنَّ المُؤمِنینَ هُمُ الفُقَهاءُ أهلُ فِکرَهٍ وعِبرَهٍ ، لَم یُصِمَّهُم عَن ذِکرِ اللّهِ جَلَّ اسمُهُ ما سَمِعوا بِآذانِهِم ، ولَم یُعمِهِم عَن ذِکرِ اللّهِ ما رَأَوا مِنَ الزِّینَهِ بِأَعیُنِهِم ، فَفازوا بِثَوابِ الآخِرَهِ کَما فازوا بِذلِکَ العِلمِ. (3)

الإمام الصادق عَن أبیهِ علیهماالسلام :قیلَ لَهُ: ما بالُ المُؤمِنِ أحَدُّ شَیءٍ ؟ فَقالَ : لِأَنَّ عِزَّ القُرآنِ فی قَلبِهِ ، ومَحضَ الإِیمانِ فی صَدرِهِ ، وهُوَ عَبدٌ مُطیعٌ للّهِِ، ولِرَسولِهِ مُصَدِّقٌ . قیلَ لَهُ : فَما بالُ المُؤمِنِ قَد یَکونُ أشَحَّ شَیءٍ ؟ قالَ : لِأَنَّهُ یَکسِبُ الرِّزقَ مِن حِلِّهِ ، ومَطلَبُ الحَلالِ عَزیزٌ ، فَلا یُحِبُّ أن یُفارِقَهُ شَیؤُهُ (4) لِما یَعلَمُ مِن عِزِّ مَطلَبِهِ ، وإن هُوَ سَخَت نَفسُهُ لَم یَضَعهُ إلّا فی مَوضِعِهِ . قیلَ : فَما بالُ المُؤمِنِ قَد یَکونُ أنکَحَ شَیءٍ ؟ قالَ : لِحِفظِهِ فَرجَهُ عَن فُروجٍ لا تَحِلُّ لَهُ ، ولِکَی لا تَمیلَ بِهِ شَهوَتُهُ هکَذا ولا هکَذا ، فَإِذا ظَفِرَ بِالحَلالِ اکتَفی بِهِ وَاستَغنی بِهِ عَن غَیرِهِ . (5)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 231 ح 3 و ص 111 ح 2 ، الأمالی للصدوق : ص 582 ح 802 کلّها عن أبی حمزه ، بحارالأنوار : ج 67 ص 270 ح 2 .
2- .إرشاد القلوب : ص 83 .
3- .الکافی: ج 2 ص 133 ح 16 ، تنبیه الخواطر: ج 2 ص 193 کلاهما عن جابر، بحارالأنوار : ج 73 ص 36 ح 17 .
4- .فی بعض النسخ : «کسبه» وفی بعضها : «سیبه» . والسَّیبُ : العطاء (هامش المصدر) .
5- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 560 ح 4924 ، علل الشرائع : ص 557 ح 1 وفیه «عسر» بدل «عزّ» ، صفات الشیعه : ص 105 ح 42 نحوه ،بحارالأنوار : ج 67 ص 299 ح 24 .

ص: 407

امام زین العابدین علیه السلام :مؤمن اگر سکوت می کند ، برای این است که به سلامت ماند و اگر سخن می گوید ، برای این است که بهره برد . امانت خود را برای دوستانش باز نمی گوید و شهادتش را از بیگانگان کتمان نمی کند . هیچ کار نیکی را از روی ریا انجام نمی دهد و از سرِ شرم (خجالت) نیز ترکش نمی کند . هر گاه ستایش شود ، از آنچه [در ستایش او] می گویند ، می هراسد و از آنچه [ستایشگران در باره او ]نمی دانند ، از خداوند ، آمرزش می طلبد . سخن [ستایش آمیزِ] کسی که او را نمی شناسد ، فریبش نمی دهد و از شمردن آنچه [از گناهان] انجام داده است ، می ترسد .

امام زین العابدین علیه السلام :مؤمن ، سخنش ذکر [خدا] است ، سکوتش اندیشیدن ، و نگاه کردنش درس گرفتن .

امام باقر علیه السلام :مؤمنان ، مردمانی فهیم و اهل اندیشه و عبرت آموختن اند . آنچه با گوش های خود می شنوند ، آنان را از یاد خداوند که نامش بشکوه باد ، کر نمی کند و آنچه از زیور [و زیبایی] با چشمانشان می بینند ، از یاد خداوند ، کورشان نمی گرداند . پس به پاداش آخرت می رسند ، چنان که به این دانش رسیده اند .

امام صادق علیه السلام :به پدرم [امام باقر علیه السلام ] گفته شد : چرا مؤمن ، سرسخت ترین است ؟ فرمود : «چون عزّت قرآن ، در دل او و حقیقت ایمان ، در سینه اوست و بنده فرمان بردار خداست و پیامبرش را تصدیق می کند» . گفته شد : چرا مؤمن ، گاه ، بخیل ترین است ؟ فرمود : «چون روزی را از راه حلال به دست می آورد و به دست آوردن حلال ، دشوار است . بنا بر این ، دوست ندارند دستْ رنجش را از دست بدهد ؛ زیرا از سختیِ به دست آوردنش آگاه است و اگر هم ببخشد ، به جا می بخشد» . گفته شد : چرا مؤمن ، گاه ، به هم بستری ، حریص ترین است ؟ فرمود : «برای آن که شهوت خود را از آنچه برایش حلال نیست ، حفظ کند و برای این که شهوتش او را به این سو و آن سو منحرف نکند . از این روست که چون به حلالْ دست یابد ، به همو بسنده می کند و به غیر او روی نمی آورد» .

.


ص: 408

أعلام الدین عن الإمام الباقر علیه السلام :مِن آدابِ المُؤمِنِ : حِفظُ الأَمانَهِ ، وَالمُناصَحَهُ ، وَالتَّفَکُّرُ ، وَالتَّقِیَّهُ ، وَالبِرُّ ، وحُسنُ الخُلُقِ ، وحُسنُ الظَّنِّ ، وَالصَّبرُ ، وَالحَیاءُ ، وَالسَّخاءُ ، وَالعِفَّهُ ، وَالرَّحمَهُ ، وَالمَغفَرِهُ ، وَالرِّضا ، وصِلَهُ الرَّحِمِ ، وَالصَّمتُ ، وَالسَّترُ ، وَالعِفَّهُ ، وَالرَّحمَهُ ، وَالمَغفِرَهُ ، وَالمُواساهُ ، وَالتَّکریمُ ، وَالتَّسلیمُ ، وطَلَبُ العِلمِ ، وَالقَناعَهُ ، وَالصِّدقُ ، وَالوَفاءُ ، وتَرکُ الاِعتِلامِ (1) ، وتَرکُ الاِحتِشامِ ، وَالعَزمُ ، وَالنَّصَفَهُ ، وَالتَّواضُعُ ، وَالمُشاوَرَهُ ، وَالاِستِقالَهُ ، وَالشُّکرُ ، وَالحَیاءُ وَالوِقارُ . ثُمَّ ذَکَرَ علیه السلام الخِصالَ الَّتی یَجِبُ عَلَی المُؤمِنِ تَجَنُّبُها ، فَقالَ : البَغیُ ، وَالبُخلُ ، وَالدَّناءَهُ ، وَالخِیانَهُ ، وَالغِشُّ ، وَالحِقدُ ، وَالظُّلمُ ، وَالشَّرَهُ (2) ، وَالخُرقُ ، وَالعُجبُ ، وَالکِبرُ ، وَالحَسَدُ ، وَالغَدرُ الفاشی ، وَالکَذِبُ ، وَالغیبَهُ ، وَالنَّمیمَهُ ، وَالمُکایَدَهُ ، وسوءُ الظَّنِّ ، ویَمینُ البَوارِ ، وَالنِّفاقُ ، وَالمِنَّهُ ، وجُحودُ الإِحسانِ ، وَالعَجزُ ، وَالحِرصُ ، وَاللَّعِبُ ، وَالإِصرارُ ، وَالقَطیعَهُ ، وَالمِزاحُ ، وَالسَّفَهُ ، وَالفُحشُ ، وَالغَفلَهُ عَنِ الواجِبِ ، وإذاعَهُ السِّرِّ . (3)

.

1- .کذا ، ولعلّ الصواب : «الاغتلام» (هامش المصدر) .
2- .الشره : أسوأ الحرص (لسان العرب : ج 13 ص 506 «شره») .
3- .أعلام الدین : ص 118 .

ص: 409

أعلام الدین :امام باقر علیه السلام فرمود : «از ویژگی های مؤمن است : امانتداری ، خیرخواهی ، اندیشه کردن ، تقیّه ، نیکی کردن ، خوش خویی ، خوش گمانی ، شکیبا بودن ، حیا داشتن ، سخاوت ، عفّت ، رحم دلی ، بخشودن ، خرسندی ، صله رحم به جا آوردن ، خاموشی گزیدن ، پرده پوشی ، همدردی (دستگیری) کردن ، احترام نهادن ، تسلیم بودن [در برابر قضای الهی] ، دانشجویی ، قناعت ، راستگویی ، وفاداری ، ترک شهوت رانی ، ترک [خجالت و] کم رویی ، مصمّم بودن ، انصاف داشتن ، فروتنی ، رایزنی ، پوزش خواهی ، سپاس گزاری ، حیا و وقار» . امام باقر علیه السلام سپس خصلت هایی را که مؤمن باید از آنها دوری کند ، یاد کرد و آنها را چنین بر شمرد : «تجاوز ، بُخل ، پَستی ، خیانت ، دغلی ، کینه توزی ، ستم کردن ، سیری ناپذیری ، تندخویی ، خودپسندی ، تکبّر ، حسادت ، پیمان شکنیِ آشکار ، دروغگویی ، غیبت کردن ، سخن چینی ، نیرنگبازی ، بدگمانی ، سوگند دروغ ، دورویی ، منّت گذاری ، حق ناشناسی ، ناتوانی ، آزمندی ، لهو و لعب ، پافشاری ، بریدن [ از خویشاوند] ، شوخی کردن ، سبک سری ، فحّاشی ، غفلت از وظیفه ، و فاش کردن راز» .

.


ص: 410

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّمَا المُؤمِنُ الَّذی إذا رَضِیَ لَم یُدخِلهُ رِضاهُ فی إثمٍ ولا باطِلٍ ، وإذا سَخِطَ لَم یُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ ، وَالَّذی إذا قَدَرَ لَم تُخرِجهُ قُدرَتُهُ إلَی التَّعَدّی إلی ما لَیسَ لَهُ بِحَقٍّ . (1)

الخصال عن عبد المؤمن الأنصاری عن الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جلأعطَی المُؤمِنَ ثَلاثَ خِصالٍ: العِزَّهَ فِی الدُّنیا، وَالفَلَحَ فِی الآخِرَهِ ، وَالمَهابَهَ فی صُدورِ الظّالِمینَ ، ثُمَّ قَرَأَ « وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ » (2) وقَرَأَ : « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ » إلی قَولِهِ « هُم فِیهَا خَالِدُونَ » (3) . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :المُؤمِنُ حَلیمٌ لا یَجهَلُ ، وإن جُهِلَ عَلَیهِ یَحلُمُ ؛ ولا یَظلِمُ ، وإن ظُلِمَ غَفَرَ ؛ ولا یَبخَلُ ، وإن بُخِلَ عَلَیهِ صَبَرَ. (5)

عنه علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ وَلِیُّ اللّهِ ، یُعینُهُ ویَصنَعُ لَهُ ، ولا یَقولُ عَلَیهِ إلَا الحَقَّ ، ولا یَخافُ غَیرَهُ (6) . (7)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 234 ح 13 ، الخصال : ص 105 ح 65 کلاهما عن أبی عبیده الحذّاء ، أعلام الدین : ص 131 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحارالأنوار : ج67 ص 355 ح 57 .
2- .المنافقون : 8 .
3- .المؤمنون : 111.
4- .الخصال : ص 152 ح 187 و ص 139 ح 157 ، الکافی : ج 8 ص 234 ح 310 وفیهما «الفلج» بدل «الفلح» وکلّها عن عبد المؤمن الأنصاری ، روضه الواعظین : ص 318 ولیس فی الثلاثه الأخیره ذیله من «ثمّ قرأ ... » ، بحارالأنوار : ج 67 ص 71 ح 34 .
5- .الکافی : ج 2 ص 235 ح 17 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 202 ، أعلام الدین : ص 110 ، بحارالأنوار : ج 67 ص 358 ح 61 .
6- .قوله : «یعینه» أی اللّه یعین المؤمن ، و«یصنع له» أی یکفی مهمّاته و«لا یقول» أی المؤمن علی اللّه ، «إلّا الحقّ» أی إلّا ما علم أنّه حقّ ولا یخاف غیره .وفیه تفکیک بعض الضمائر ، والأظهر أنّ المعنی یعین المؤمن دین اللّه وأولیاءه ، ویصنع له أی أعماله خالصه للّه سبحانه (بحار الأنوار : ج 67ص 64) .
7- .الکافی : ج 2 ص 171 ح 5 عن إبراهیم بن عمر الیمانی ، المؤمن : ص 29 ح 54 ، الاختصاص : ص 28 بزیاده «وینصره» بعد «یعینه»، أعلام الدین : ص438، بحارالأنوار : ج 67 ص 64 ح 11 .

ص: 411

امام باقر علیه السلام :مؤمن ، آن کسی است که هر گاه [از کسی] خشنود شود ، خشنودی اش او را به گناهی یا باطلی نمی کشاند و هر گاه ناخشنود شود ، ناخشنودی اش او را از گفتن حق باز نمی دارد ، و کسی است که هر گاه قدرت یابد ، قدرتش او را به دست اندازی به آنچه حقّ او نیست ، نمی کشانَد .

الخصال به نقل از عبد المؤمن انصاری :امام باقر علیه السلام فرمود : «خداوند عز و جل سه ویژگی به مؤمن داده است : عزّت در دنیا ، رستگاری در آخرت ، و هیبت در دل ستمگران» . ایشان سپس [این آیه را] : «و عزّت ، تنها از آنِ خدا و فرستاده او و مؤمنان است» خواند و نیز [این آیات را] : «هر آینه مؤمنان ، رستگار شدند» تا «همانان که در آن [بهشت] جاویدان اند» خواند .

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، بردبار است و نادانی نمی کند و اگر به او نابخردی [و اهانت ]شد ، بردباری می ورزد . ستم نمی کند و اگر به او ستم شد ، می بخشد . بخل نمی ورزد و اگر به او بخل ورزیده شد ، شکیبایی می کند .

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، دوست خداست . خدا به او کمک می کند و برایش کارسازی می نماید . (1) مؤمن در باره خدا جز حق نمی گوید و از غیر او نمی ترسد .

.

1- .یا : مؤمن ، دین خدا و دوستان او را کمک می کند و اعمال خود را برای او خالص می گرداند .

ص: 412

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام :یَنبَغی لِلمُؤمِنِ إذا أخَذَ أن یَأخُذَ بِحَقٍّ ، وإذا أعطی فَفی حَقٍّ وبِحَقٍّ ومِن حَقٍّ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :المُؤمِنُ مَن طابَ مَکسَبُهُ وحَسُنَت خَلیقَتُهُ ، وصَحَّت سَریرَتُهُ ، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأمسَکَ الفَضلَ مِن کَلامِهِ ، وکَفَی النّاسَ شَرَّهُ ، وأنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ . (2)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یَکونَ فیهِ ثَمانُ خِصالٍ : وَقورٌ عِندَ الهَزاهِزِ ، صَبورٌ عِندَ البَلاءِ ، شَکورٌ عِندَ الرَّخاءِ ، قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللّهُ ، لا یَظلِمُ الأَعداءَ ، ولا یَتَحامَلُ لِلأَصدِقاءِ ، بَدَنُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ ، وَالنّاسُ مِنهُ فی راحَهٍ ، إنَّ العِلمَ خَلیلُ المُؤمِنِ ، وَالحِلمُ وَزیرُهُ ، وَالصَّبرُ أمیرُ جُنودِهِ ، وَالرِّفقُ أخوهُ ، وَاللّینَ والِدُهُ . (3)

عنه علیه السلام :المُؤمِنُ عَلَوِیٌّ لِأَ نَّهُ عَلا فِی المَعرِفَهِ ، وَالمُؤمِنُ هاشِمیٌّ ، لِأَنَّهُ هَشَمَ الضَّلالَهَ ، وَالمُؤمِنُ قُرَشِیٌّ لِأَ نَّهُ أقَرَّ بِالشَّیءِ المَأخوذِ عَنّا ، وَالمُؤمِنُ عَجَمِیٌّ لِأَنَّهُ استَعجَمَ عَلَیهِ أبوابَ الشَّرِّ ، وَالمُؤمِنُ عَرَبِیٌّ لِأَنَّ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله عَرَبِیٌّ وکِتابَهُ المُنزَلَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ ، وَالمُؤمِنُ نَبَطِیٌّ لِأَنَّهُ استَنبَطَ العِلمَ ، وَالمُؤمِنُ مُهاجِرِیٌّ لِأَنَّهُ هَجَرَ السَّیِّئاتِ ، وَالمُؤمِنُ أنصارِیٌّ لِأَ نَّهُ نَصَرَ رَسولَهُ وأهلَ بَیتِ رَسولِ اللّهِ ، وَالمُؤمِنُ مُجاهِدٌ لِأَ نَّهُ یُجاهِدُ أعداءَ اللّهِ تَعالی فی دَولَهِ الباطِلِ بِالتَّقِیَّهِ وفی دَولَهِ الحَقِّ بِالسَّیفِ . (4)

.

1- .مصباح الشریعه : ص 304 ، بحارالأنوار : ج 103 ص 101 ح 43 .
2- .الکافی : ج 2 ص 235 ح 18 عن آدم أبی الحسین بن المتوکّل اللؤلوئی ، الخصال : ص 352 ح 30 عن الإمام علی علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 67 ص 293 ح16 .
3- .الکافی : ج 2 ص 230 ح 2 عن عبد اللّه بن غالب وص 47 ح 1 عن عبد الملک بن غالب ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص354 ح 5762 ، الخصال : ص 406 ح 2 کلاهما عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله نحوه و ص 406 ح 1،الأمالی للصدوق : ص 688 ح 944 کلاهما عن عبداللّه بن غالب، تحف العقول : ص 361، مشکاه الأنوار : ص 148 ح 351 ، بحارالأنوار : ج 67 ص268 ح 1 .
4- .علل الشرائع : ص 467 ح 22 عن محمّد بن محمّد بن عماره ، الاختصاص : ص 143 نحوه ، بحارالأنوار : ج 67 ص 171 ح 3 .

ص: 413

مصباح الشریعه در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است :شایسته است مؤمن هر گاه می گیرد ، به حق بگیرد و هر گاه می دهد ، در راه حق و به حق و از حق بدهد .

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، کسی است که درآمدش حلال و اخلاقش نیکو و باطنش سالم باشد ، زیادیِ مالش را انفاق کند و زیادیِ گُفتارش را نگه دارد ( زیاده گویی نکند) ، مردم را از شرّ خود در امان بدارد و با مردم ، انصاف داشته باشد .

امام صادق علیه السلام :سزاوار است که مؤمن ، هشت خصلت داشته باشد : در تکان ها محکم باشد ؛ در گرفتاری ، شکیبا باشد ؛ در هنگام برخورداری ، سپاس گزار باشد ؛ به آنچه خداوند عز و جل روزیِ او کرده ، قانع باشد ؛ به دشمنان ، ستم نکند و به خاطر دوستان ، مرتکب گناه نشود ( / به دوستان ، جفا نکند) ؛ بدنش از او در زحمت باشد و مردم از او در آسایش باشند . دانش ، دوست مؤمن است و بردباری ، وزیر او ، و شکیبایی ، فرمانده سپاهش و مدارا برادرش و ملایمت ، پدرش .

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، عَلَوی است ؛ زیرا در شناخت ، به مقام عالی رسیده است . مؤمن ، هاشمی است ؛ زیرا گم راهی را در هم شکسته است . مؤمن ، قُرَشی است ؛ زیرا به آنچه از ما گرفته شده است ، اقرار دارد . مؤمن ، عَجَم است ؛ زیرا درهای بدی ، بر او بسته اند . مؤمن ، عرب است ؛ زیرا پیامبر او عرب است و کتاب او به زبان عربیِ روشن فرو فرستاده شده است . مؤمن ، نَبْطی است ؛ زیرا دانش را استنباط کرده است . مؤمن ، مهاجر است ؛ زیرا بدی ها را ترک کرده است . مؤمن ، انصاری است ؛ زیرا خدا و پیامبر او و اهل بیت پیامبر خدا را یاری می کند . مؤمن ، مجاهد است ؛ زیرا با دشمنان خداوند عز و جل ، در دولت باطل ، با تقیّه و در دولت حق ، با شمشیر ، جهاد می کند .

.


ص: 414

عنه علیه السلام :المُؤمِنُ لَهُ قُوَّهٌ فی دینٍ، وحَزمٌ فی لینٍ ، وإیمانٌ فی یَقینٍ ، وحِرصٌ فی فِقهٍ ، ونَشاطٌ فی هُدیً ، وبِرٌّ فی استِقامَهٍ ، وعِلمٌ فی حِلمٍ ، وکَیسٌ فی رِفقٍ ، وسَخاءٌ فی حَقٍّ ، وقَصدٌ فی غِنیً ، وتَجَمُّلٌ فی فاقَهٍ ، وعَفوٌ فی قُدرَهٍ ، وطاعَهٌ للّهِِ فی نَصیحَهٍ ، وَانتِهاءٌ فی شَهوَهٍ ، ووَرَعٌ فی رَغبَهٍ ، وحِرصٌ فی جِهادٍ ، وصَلاهٌ فی شُغُلٍ ، وصَبرٌ فی شِدَّهٍ . وفِی الهَزاهِزِ وَقورٌ ، وفِی المَکارِهِ صَبورٌ ، وفِی الرَّخاءِ شَکورٌ ، ولا یَغتابُ ولا یَتَکَبَّرُ ، ولا یَقطَعُ الرَّحِمَ ، ولَیسَ بِواهِنٍ ، ولا فَظٍّ ولا غَلیظٍ ، ولا یَسبِقُهُ بَصَرُهُ ، ولا یَفضَحُهُ بَطنُهُ ، ولا یَغلِبُهُ فَرجُهُ ، ولا یَحسُدُ النّاسَ ، یُعَیَّرُ ولا یُعَیِّرُ ، ولا یُسرِفُ ، یَنصُرُ المَظلومَ ویَرحَمُ المِسکینَ ، نَفسُهُ مِنهُ فی عَناءٍ ، وَالنّاسُ مِنهُ فی راحَهٍ ، لا یَرغَبُ فی عِزِّ الدُّنیا ، ولا یَجزَعُ مِن ذُلِّها ، لِلنّاسِ هَمٌّ قَد أقبَلوا عَلَیهِ ولَهُ هَمٌّ قَد شَغَلَهُ ، لا یُری فی حُکمِهِ نَقصٌ ، ولا فی رَأیِهِ وَهنٌ ، ولا فی دینِهِ ضَیاعٌ (1) ، یُرشِدُ مَنِ استَشارَهُ ، ویُساعِدُ من ساعَدَهُ ، ویَکیعُ (2) عَنِ الخَنا وَالجَهلِ. (3)

.

1- .قال العلّامه المجلسی قدس سره : أی دینه قویّ متین لا یضیع بالشکوک والشبهات ولابارتکاب السّیئات (بحار الأنوار : ج 67 ص 275) .
2- .یکیع کیبیع ؛ بالیاء المثناه التحتانیه ، وفی بعض نسخ الخصال بالتاء المثناه الفوقانیه ، وفی بعضها بالنون ، والکلّ متقاربه فی المعنی ، قال فی القاموس : کعت عنه أکیع وأکاع کیعا : إذا هبته وجبنت عنه ، وقال : کنع عن الأمر کمنع : هرب وجبن . وقال : کتع کمنع : هرب . وفی النهایه : الخناء : الفحش فی القول .والجهل مقابل العلم أو السفاهه والسبّ (بحار الأنوار : ج 67 ص 275) .
3- .الکافی: ج 2 ص 231 ح 4، الخصال : ص 571 ح 2، صفات الشیعه : ص 110 ح 54، أعلام الدین : ص 109 کلّها نحوه، بحارالأنوار : ج 67 ص 271 ح 3 .

ص: 415

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، در دین ، نیرومند است و در عین نرمی ، قاطع و ایمانش آمیخته با یقین . در فهمیدن [دین] ، آزمند است و در پیمودن راه راست ، با نشاط (کوشا) و در نیکوکاری ، پایدار . دانش را با بردباری در آمیخته و در عین برخورداری از نرمش ، زیرک است . در [راه] حق ، سخاوتمند است و هنگام توانگری ، جانب اعتدال را نگه می دارد و در وقت ناداری ، خویشتندار است و در زمان قدرت یافتن [بر دشمن] ، با گذشت است . در طاعت خدا خلوص دارد و از شهوت پیروی نمی کند و در خواهش ها خویشتندار است . به جهاد ، آزمند است و با وجود کار ، نمازش را ترک نمی گوید و در سختی ها شکیباست . در تکان ها محکم است و در ناملایمات ، شکیبا و در هنگام برخورداری ، سپاس گزار . غیبت نمی کند ، تکبّر ندارد و پیوند خویشاوندی نمی بُرَد . سست و درشت خوی و خشن نیست و نگاهش از او پیشی نمی گیرد [بلکه در اختیار اوست ]و شکمش او را رسوا نمی کند و میل جنسی اش بر او چیره نمی آید . به مردم حسادت نمی ورزد . سرزنش می شود ؛ ولی او سرزنش نمی کند . اسراف نمی کند و ستم دیده را یاری می رساند و به بینوا رحم می کند . نفْسش از او در رنج است و مردم از او در آسایش اند . عزّت دنیا را نمی خواهد و از خواریِ آن ، بی تابی نمی کند . مردم در اندیشه دنیایند و او سرگرم آخرت است . نه در قضاوتش نقصی دیده می شود و نه در رأیش ضعفی و نه در دینش خرابی ای . هر که با او مشورت کند ، راه نمایی اش می کند و به آن که کمکش کند ، کمک می رساند ، و از هرزه گویی و رفتار جاهلانه می گریزد .

.


ص: 416

الاُصول الستّه عشر عن زید الزرّاد :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : نَخشی أن لا نَکونَ مُؤمِنینَ . قالَ : ولِمَ ذاکَ ؟ فَقُلتُ : وذلِکَ أنّا لا نَجِدُ فینا مَن یَکونُ أخوهُ عِندَهُ آثَرَ مِن دِرهَمِهِ ودینارِهِ ، ونَجِدُ الدّینارَ وَالدِّرهَمَ آثَرَ عِندَنا مِن أخٍ قَد جَمَعَ بَینَنا وبَینَهُ مُوالاهُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام . قالَ : کَلّا ، إنَّکُم مُؤمِنونَ ، ولکِن لا تُکمِلونَ إیمانَکُم حَتّی یَخرُجَ قائِمُنا ، فَعِندَها یَجمَعُ اللّهُ أحلامَکُم ، فَتَکونونَ مُؤمِنینَ کامِلینَ ، ولَو لَم یَکُن فِی الأَرضِ مُؤمِنونَ کامِلونَ إذاً لَرَفَعَنَا اللّهُ إلَیهِ وأنکَرتُمُ الأَرضَ وأنکَرتُمُ السَّماءَ . بَل وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ إنَّ فِی الأَرضِ فی أطرافِها مُؤمِنینَ ما قَدرُ الدُّنیا کُلِّها عِندَهُم تَعدِلُ جَناحَ بَعوضَهٍ ، ولَو أنَّ الدُّنیا بِجَمیعِ ما فیها وعَلَیها ذَهَبَهٌ حَمراءُ عَلی عُنُقِ أحَدِهِم ثُمَّ سَقَطَ عَن عُنُقِهِ ما شَعَرَ بِها أیُّ شَیءٍ کانَ عَلی عُنُقِهِ ولا أیُّ شَیءٍ سَقَطَ مِنها لِهَوانِها عَلَیهِم ، فَهُمُ الحَفِیُّ (الخَفِیُّ) عَیشُهُم ، المُنتَقِلَهُ دِیارُهُم مِن أرضٍ إلی أرضٍ ، الخَمیصَهُ بُطونُهُم مِنَ الصِّیامِ ، الذُّبلَهُ شِفاهُهُم مِنَ التَّسبیحِ ، العُمشُ العُیونِ مِنَ البُکاءِ ، الصُّفرُ الوُجوهِ مِنَ السَّهَرِ ، فَذلِکَ سیماهُم ، مَثَلاً ضَرَبَهُ اللّهُ فِی الإِنجیلِ لَهُم ، وفِی التَّوراهِ وَالفُرقانِ وَالزَّبورِ وَالصُّحُفِ الاُولی . وَصَفَهُم فَقالَ : «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْاءِنجِیلِ» (1) عَنی بِذلِکَ صُفرَهَ وُجوهِهِم مِن سَهَرِ اللَّیلِ ، هُمُ البَرَرَهُ بِالإِخوانِ فی حالِ العُسرِ وَالیُسرِ ، المُؤثِرونَ عَلی أنفُسِهِم فی حالِ العُسرِ ، کَذلِکَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فَقالَ: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (2) فازوا وَاللّهِ وأفلَحوا . إن رَأَوا مُؤمِناً أکرَموهُ ، وإن رَأَوا مُنافِقا هَجَروهُ ، إذا جَنَّهُمُ اللَّیلُ اتَّخَذوا أرضَ اللّهِ فِراشا وَالتُّرابَ وِسادا ، وَاستَقبَلوا بِجِباهِهِمُ الأَرضَ یَتَضَرَّعونَ إلی رَبِّهِم فی فَکاکِ رِقابِهِم مِنَ النّارِ ، فَإِذا أصبَحوا اختَلَطوا بِالنّاسِ لا یُشارُ إلَیهِم بِالأَصابِعِ ، تَنَکَّبُوا الطُّرُقَ ، وَاتَّخَذُوا الماءَ طیبا وطَهوراً ، أنفُسُهُم مَتعوبَهٌ ، وأبدانُهُم مَکدودَهٌ (3) ، وَالنّاسُ مِنهُم فی راحَهٍ . فَهُم عِندَ النّاسِ شِرارُ الخَلقِ ، وعِندَ اللّهِ خِیارُ الخَلقِ ، إن حَدَّثوا لَم یُصَدَّقوا ، وإن خَطَبوا لَم یُزَوَّجوا ، وإن شَهِدوا لَم یُعرَفوا ، وإن غابوا لَم یُفقَدوا ، قُلوبُهُم خائِفَهٌ وَجِلَهٌ مِنَ اللّهِ ، ألسِنَتُهُم مَسجونَهٌ ، وصُدورُهُم وِعاءٌ لِسِرِّ اللّهِ ، إن وَجَدوا لَهُ أهلاً نَبَذوهُ إلَیهِ نَبذا ، وإن لَم یَجِدوا لَهُ أهلاً ألقَوا عَلی ألسِنَتِهِم أقفالاً غَیَّبوا مَفاتیحَها ، وجَعَلوا عَلی أفواهِهِم أوکِیَهً ، صُلَّبٌ صِلابٌ أصلَبُ مِنَ الجِبالِ لا یُنحَتُ مِنهُم شَیءٌ ، خُزَّانُ العِلمِ ومَعدِنُ الحِکمَهِ ، وتُبّاعُ النَّبِیّینَ وَالصِّدِّیقینَ وَالشُّهَداءُ وَالصّالِحینَ ، أکیاسٌ یَحسَبُهُمُ المُنافِقُ خُرسا وعُمیا وبُلها وما بِالقَومِ مِن خَرَسٍ ولا عَمیً ولا بَلَهٍ . إنَّهُم لَأَکیاسٌ فُصَحاءُ ، حُلَماءُ ، حُکَماءُ أتقِیاءُ ، بَرَرَهٌ ، صَفوَهُ اللّهِ ، أسکَنَتهُمُ الخَشیَهُ للّهِِ ، وأعیَتهُم ألسِنَتُهُم خَوفا مِنَ اللّهِ ، وکِتمانا لِسِرِّهِ . فَواشَوقاه إلی مُجالَسَتِهِم ومُحادَثَتِهِم ، یا کَرباه لِفَقدِهِم ، ویا کَشفَ کَرباه لِمُجالَسَتِهِم . اُطلُبوهُم ، فَإِن وَجَدتُموهُم وَاقتَبَستُم مِن نورِهِم اهتَدَیتُم وفُزتُم بِهِم فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ . هُم أعَزُّ فِی النّاسِ مِنَ الکِبریتِ الأَحمَرِ، حِلیَتُهُم طولُ السُّکوتِ، وکِتمانُ السِّرِّ (4) ، وَالصَّلاهُ وَالزَّکاهُ وَالحَجُّ وَالصَّومُ ، وَالمُواساهُ لِلإِخوانِ فی حالِ الیُسر وَالعُسرِ ، فَذلِکَ حِلیَتُهُم ومَحَبَّتُهُم ، یا طوبی لَهُم وحُسنُ مَآبٍ ، هُم وارِثُو الفِردَوسِ ، خالِدینَ فیها ، ومَثَلُهُم فی أهلِ الجِنانِ مَثَلُ الفِردَوسِ فِی الجِنانِ ، وهُمُ المَطلوبونَ فِی النّارِ المَحبورونَ فِی الجِنانِ ، فَذلِکَ قَولُ أهلِ النّارِ: «مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ» (5) فَهُم أشرارُ الخَلقِ عِندَهُم ، فَیَرفَعُ اللّهُ مَنازِلَهُم حَتّی یَرونَهُم ، فَیَکونُ ذلِکَ حَسرَهً لَهُم فِی النّارِ فَیَقولونَ: «یَالَیْتَنَا نُرَدُّ» (6) فَنَکونَ مِثلَهُم فَلَقَد کانوا هُمُ الأَخیارَ ، وکُنّا نَحنُ الأَشرارَ ، فَذلِکَ حَسرَهٌ لِأَهلِ النّارِ . (7)

.

1- .الفتح : 29 .
2- .الحشر : 9 .
3- .فی المصدر : «مَکدوره» ، والتصویب من بحار الأنوار.
4- .فی المصدر : «بکتمان السرّ» ، والتصویب من بحار الأنوار .
5- .ص : 62 .
6- .الأنعام : 27
7- .الاُصول الستّه عشر : ص 127 ح 20 ، بحارالأنوار : ج 67 ص 350 ح 54 .

ص: 417

الاُصول الستّه عشر به نقل از زید زَرّاد :به امام صادق علیه السلام گفتم : بیم آن داریم که مؤمن نباشیم . فرمود : «چرا ؟» . گفتم : چون در میان خود ، کسی را نمی یابیم که برادرش را بر درهم و دینار خود ، ترجیح دهد . ما درهم و دینار را بر برادری که هر دو ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را داریم ، ترجیح می دهیم . فرمود : «نه ، شما مؤمن هستید ؛ امّا ایمانتان کامل نمی شود ، مگر آن گاه که قائمِ ما ظهور کند . در آن هنگام است که خداوند ، خِردهای شما را کامل می گرداند و مؤمنانی تمام عیار خواهید بود . اگر در روی زمین ، مؤمنان کاملی وجود نداشتند ، قطعا خداوند ، ما را به سوی خود می برد و شما زمین و آسمان را نفی می کردید . آری ، سوگند به آن که جانم در دست اوست ، در گوشه و کنار زمین ، مؤمنانی هستند که همه دنیا در نظر آنان به بال پشه ای نمی ارزد . دنیا در چشم آنان ، چنان بی مقدار است که اگر دنیا با همه آنچه در آن و بر روی زمین است ، زرِ سرخ می شد و به گردن یکی از آنها آویخته می گشت و سپس از گردنش می افتاد ، احساس نمی کرد که چه در گردنش بوده و چه از آن افتاده است . اینان ، پنهان (گم نام) زندگی می کنند و از سرزمینی به سرزمینی می کوچند . شکم هایشان از روزه داری ، به پشتشان چسبیده و لب هایشان از تسبیح خدا خشکیده است و چشمانشان از گریه ، کم سو گشته و رخسارشان از شب خیزی ، به زردی گراییده است . این است سیمای مؤمنان و مثالی که خداوند در انجیل و در تورات و قرآن و زبور و کتاب های [آسمانی ]نخستین ، برای ایشان زده و در وصفشان فرموده است : «نشانه شان همین اثر سجود بر رخسارشان است . این است داستانشان در تورات و داستانشان در انجیل» . مقصود ، زردیِ رخسار آنان بر اثر شب زنده داری است . آنان اند که به برادران ، در حال تنگ دستی و گشایش ، نیکی و کمک می کنند و در زمان تنگ دستی ، آنان را بر خود مقدّم می دارند . خداوند ، این گونه آنان را وصف کرده و فرموده است : «آنان را بر خویشتن مقدّم می دارند ، هر چند خود ، نیازمند باشند ، و آنان که از بخل خویش حفظ شوند ، به حقیقت ، خود ، رستگاران اند» . به خدا که اینان کامیاب و رستگار شدند ! چون مؤمنی را ببینند ، گرامی اش می دارند و هر گاه منافقی را ببینند ، از او دوری می گزینند . آن گاه که شب فرا رسد ، زمین خدا را بستر و خاک را بالش می گیرند ، و پیشانی هایشان را بر خاک می نهند و ملتمسانه آزادیِ خویش از آتش دوزخ را از پروردگارشان می خواهند و چون صبح شود ، در حالی با مردم در می آمیزند که انگشت نما نباشند [و کسی آنان را به زهد و عبادت نشناسد] . از راه ها کناره می گیرند و آب را مایه خوش بویی و پاکیزگیِ خویش قرار می دهند . (1) جان هایشان در رنج است و بدن هایشان در تلاش ، و مردم از آنان در آسایش اند . در نزد مردمان ، بدترینِ مخلوقات اند ؛ ولی نزد خدا بهترینِ خلق اند . اگر سخن گویند ، کسی تصدیقشان نمی کند و اگر خواستگاری کنند ، کسی به آنها زن نمی دهد . اگر در جمع باشند ، کسی نمی شناسدشان و اگر نباشند ، کسی جویای آنان نمی شود . دل هایشان از خداوند ، ترسان و لرزان است و زبان هایشان زندانی و سینه هایشان صندوقچه راز خداست که اگر برای آن ، اهلی بیابند ، به او باز می گویند و اگر برایش اهلی نیابند ، بر زبان هایشان قفل ها می زنند و کلیدهای آنها را پنهان می سازند و بر دهان های خود بند می نهند . سخت اند ، محکم اند ، سخت تر از کوه هایند و کمترین چیزی از آنان کنده نمی شود . خزانه دارانِ دانش و کان حکمت اند . پیرو پیامبران و خداباوران و گواهان [بر حقّانیت و یگانگیِ خداوند] و شایستگان اند . زیرکانی هستند که منافقان ، آنان را گنگ و کور و ابله می پندارند ؛ امّا نه گنگ اند ، نه کور و نه ابله ؛ بلکه زیرکانی زبان آور ، بردبار ، فرزانگانی پرهیزگار و نیکوکار و برگزیده خدایند که ترس از خدا آنان را به سکوت کشانده است و از بیم خداوند و برای پوشیده داشتن راز اوست که زبان هایشان فرو بسته شده است . وه که چه شوقی است مرا به همنشینی و هم سخنی با آنان ! ای وای از نبودشان ! و چه اندوه زُداست همنشینی با آنان ! ایشان را بجویید ؛ که اگر یافتیدشان و از نور آنها پرتوی بر گرفتید ، بی گمان ، ره یافته اید و به برکت وجود آنان ، در دنیا و آخرت ، کامیاب گشته اید . اینان در میان مردم ، از گوگرد سرخ هم کمیاب ترند . زیورشان طول سکوت است و پنهان داشتن راز ، و نماز و زکات و حج و روزه و کمک کردن به برادران در وقت آسایش و تنگی . این است زیورشان و مهر ورزیدنشان . خوشا به حال آنان! و فرجام نیک ، ایشان راست . ایشان ، وارثان پردیس اند و در آن ، جاویدان . جایگاه آنان در میان بهشتیان ، چونان جایگاه پردیس در میان دیگر باغ های بهشت است . در دوزخ ، ایشان را می جویند ؛ امّا در بهشت شادان می زیَند . این ، سخن دوزخیان است که : «چرا مردانی را که ما آنان را از اشرار می شمردیم ، نمی بینیم؟» . پس آنان (مؤمنان) در نظر اهل آتش ، جزو مردمانِ بد بوده اند . پس خداوند ، جایگاه ایشان را بالا می برد ، تا جایی که اهل دوزخ ، آنها را می بینند و از دیدن آنها ، در آتش ، حسرت می خورند و می گویند : « «ای کاش باز گردانده شویم» و مانند ایشان باشیم ؛ زیرا آنها خوب بوده اند و ما خود ، بد بوده ایم!» و همین ، مایه حسرت و افسوس دوزخیان می شود .

.

1- .در بحار الأنوار آمده است : یعنی برای تمیزی و خوش بوییِ خود ، به آب ، بسنده می کنند و از عطر و بوی خوش استفاده نمی کنند .

ص: 418

. .


ص: 419

. .


ص: 420

الإمام الصادق علیه السلام :أخَذَ اللّهُ میثاقَ المُؤمِنِ عَلی أن لا تُصَدَّقَ مَقالَتُهُ ، ولا یَنتَصِفَ مِن عَدُوِّهِ (1) ، وما مِن مُؤمِنٍ یَشفی نَفسَهُ إلّا بِفَضیحَتِها ؛ لِأَنَّ کُلَّ مُؤمِنٍ مُلجَمٌ (2) . (3)

عنه علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ :إنَّما المُؤمِنونَ الَّذینَ یَخافونَ اللّهَ ویُشفِقونَ أن یُسلَبوا ما اُعطوا مَِن الهُدی ، فَإِذا ذَکَرُوا اللّهَ ونَعماءَهُ وَجِلوا وأشفَقوا . وإذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم إیمانا مِمّا أظهَرَهُ مِن نَفاذِ قُدرَتِهِ ، وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلونَ. (4)

عنه علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِمُؤمِنِ الطّاقِ :یَابنَ النُّعمانِ ، لا یَکونُ العَبدُ مُؤمِنا حَتّی یَکونَ فیهِ ثَلاثُ سُنَنٍ : سُنَّهٌ مِنَ اللّهِ وسُنَّهٌ مِن رَسولِهِ ، وسُنَّهٌ مِنَ الإِمامِ . فَأَمَّا السُّنَّهُ مِنَ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ فَهُوَ أن یَکونَ کَتوما لِلأَسرارِ ، یَقولُ اللّهُ جَلَّ ذِکرُهُ : «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا» (5) . وأمَّا الَّتی مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَهُوَ أن یُدارِیَ النّاسَ ویُعامِلَهُم بِالأَخلاقِ الحَنیفِیَّهِ ، وأمَّا الَّتی مِنَ الإِمامِ فَالصَّبرُ فِی البَأساءِ وَالضَّرّاءِ حَتّی یَأتِیَهُ اللّهُ بِالفَرَجِ. (6)

.

1- .الانتصاف ، الانتقام .
2- .یحتمل أن یکون المعنی : أنّه ألجمه اللّه فی الدنیا فلا یقدر علی الانتقام فی دول اللئام ، أو ینبغی أن یُلجم نفسه و یمنعها من الکلام أو الفعل الذی یخالف التقیّه (مرآه العقول : ج 9 ص 311) .
3- .الکافی : ج 2 ص 249 ح 1 عن داود بن فرقد ، الخصال : ص 229 ح 69 نحوه ، المؤمن : ص 25 ح 38 ولیست فیه : « ومامن مؤمن ...» ، کشف الریبه : ص 93 عن الإمام علی علیه السلام .
4- .تحف العقول : ص 301 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 280 ح 1 .
5- .الجن : 26 .
6- .تحف العقول :ص 312 و ص 442 عن الإمام الرضا علیه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 78 ص 291 ح 2 .

ص: 421

امام صادق علیه السلام :خداوند از مؤمن ، پیمان گرفته است که [در دنیا] گفته اش تصدیق نشود و از دشمنش انتقام نگیرد . هیچ مؤمنی [با انتقام از دشمن ، ]تسلّای خاطر پیدا نمی کند (دلش خنک نمی شود) ، مگر این که رسوا می شود ؛ زیرا هر مؤمنی لگام خورده است .

امام صادق علیه السلام در توصیه اش به عبد اللّه بن جُندَب :مؤمنان ، کسانی هستند که از خدا بترسند و بیم آن داشته باشند که هدایتی که عطایشان شده است ، از آنان گرفته شود ، و هر گاه به یاد خدا و نعمت های او افتند ، بیمناک و نگران شوند و هر گاه آیات خدا بر ایشان خوانده شود ، از قدرت نماییِ او ، بر ایمانشان افزوده شود ، و بر پروردگارشان توکّل کنند .

امام صادق علیه السلام در اندرزش به مؤمن طاق :ای پسر نعمان ! بنده مؤمن نیست ، مگر آن گاه که سه خصلت در او باشد : خصلتی از خداوند ، خصلتی از پیامبر او و خصلتی از امام . خصلتِ خداوندی ، این است که رازپوش باشد ، که خداوند بلندنام [ در وصف خود] می فرماید : «دانای نهان است و هیچ کس را بر نهان خویش ، آگاه نمی سازد» . آن خصلت که از پیامبر خداست ، این است که با مردم مدارا کند و با اخلاقِ دین راستین (اسلام) با آنان رفتار کند . آن خصلت که از امام است ، شکیبایی ورزیدن در فقر و گرفتاری است ، تا آن که خداوند در کار او گشایش آوَرد .

.


ص: 422

الإمام الرضا علیه السلام :لا یَکونُ المُؤمِنُ مُؤمِنا حَتّی یَکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : سُنَّهٌ مِن رَبِّهِ ، وسُنَّهٌ مِن نَبِیِّهِ ، وسُنَّهٌ مِن وَلِیِّهِ . فَأَمَّا السُّنَّهُ مِن رَبِّهِ فَکِتمانُ سِرِّهِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ» (1) . وأمَّا السُّنَّهُ مِن نَبِیِّهِ فَمُداراهُ النّاسِ ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل أمَرَ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله بِمُداراهِ النّاسِ ، فَقالَ : «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ» (2) وأمَّا السُّنَّهُ مِن وَلِیِّهِ فَالصَّبرُ فِی البَأساءِ وَالضَّرّاءِ. (3)

الإمام العسکری علیه السلام :المُؤمِنُ بَرَکَهٌ عَلَی المُؤمِنِ وحُجَّهٌ عَلَی الکافِرِ . (4)

عنه علیه السلام :عَلاماتُ المُؤمِنینَ خَمسٌ : صَلاهُ الإِحدی وَالخَمسینَ ، وزِیارَهُ الأَربَعینَ ، وَالتَّخَتُّمُ فِی الیَمینِ ، وتَعفیرُ الجَبینِ ، وَالجَهرُ بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ . (5)

.

1- .الجنّ : 26 و 27 .
2- .الأعراف :199 .
3- .الکافی :ج 2 ص 241 ح 39 ، الخصال : ص 82 ح 7 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 256 ح 9 کلاهما عن الحارث بن الدلهاث مولی الإمام الرضا علیه السلام ، معانی الأخبار : ص 184 ح 1 عن مبارک مولی الإمام الرضا علیه السلام ، تحف العقول : ص 442 کلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 24 ص 39 ح 16 نقلاً عن الأمالی للصدوق .
4- .تحف العقول : ص 489 ، الاختصاص : ص 27 ، الدعوات : ص 226 ح 626 کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام وفیهما «المؤمن برکه علی المؤمن» فقط ، الاُصول الستّه عشر : ص 216 ح 213 وفیه «وإنّ المؤمن حجّه للّه » بدل «وحجّه علی الکافر» ، بحارالأنوار : ج 78 ص 374 ح 20 .
5- .مصباح المتهجّد ، ص 788 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 52 ح 122 وفیه «الخمسین» بدل «الإحدی والخمسین»، المزار للمفید : ص 53 ح 1، الإقبال : ج 3 ص 100، روضه الواعظین : ص 215 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 37 ح 127 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 85 ص 75 ح 7 .

ص: 423

امام رضا علیه السلام :مؤمن ، مؤمن نیست ، مگر آن که سه خصلت در او باشد : خصلتی از پروردگارش ، خصلتی از پیامبر او ، و خصلتی از ولیّ او . خصلت پروردگارش ، این است که رازش را پوشیده بدارد . خداوند عز و جل [در وصف خود] می فرماید : «دانای نهان است و هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی سازد ، مگر پیامبری را که خود بپسندد» . خصلت پیامبرش ، مدارا کردن با مردم است ؛ زیرا خداوند عز و جل پیامبرش را به مدارا با مردم فرمان داده و فرموده است : «گذشت پیشه کن و به نیکی فرمان ده» . خصلت ولیّ او ، شکیبایی در سختی و گرفتاری است .

امام عسکری علیه السلام :مؤمن برای مؤمن ، برکت ، و بر کافر ، حجّت است .

امام عسکری علیه السلام :نشانه های مؤمنان (شیعه دوازده امامی) ، پنج چیز است : خواندن پنجاه و یک رکعت نماز [در هر شبانه روز] ، (1) [خواندنِ ]زیارت اربعین ، انگشتری در دست راست کردن ، پیشانی بر خاک نهادن ، و بلند گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحیم» [در نماز] .

.

1- .شامل نمازهای واجب ، نافله ها و نماز شب .

ص: 424

الفصل التّاسع : مضار عدم الإیمان9 / 1عَدَمُ الانتِفاعِ بِالعَقلِالکتاب«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّالُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» . (1)

راجع : ابراهیم : 1 و 5

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :بَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ ، وواتَرَ إلَیهِم أنبیاءَهُ ؛ لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ ، ویُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ، ویَحتَجُّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغِ ، ویُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ. (2)

عنه علیه السلام :حَرامٌ عَلی کُلِّ عَقلٍ مَغلولٍ بِالشَّهوَهِ أن یَنتَفِعَ بِالحِکمَهِ. (3)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَ شَهوَتَهُ ظَهَرَ عَقلُهُ. (4)

راجع : موسوعه العقائد الإسلامیه : ج 1 ص 301(المعرفه / القسم الثانی / الفصل السادس : آفات العقل) .

.

1- .البقره : 257 .
2- .نهج البلاغه: الخطبه 1 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 60 ح 70 .
3- .غرر الحکم : ج 3 ص 404 ح 4902 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 233 ح 4470 .
4- .غرر الحکم : ج 5 ص 195 ح 7953 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 430 ح 7351 .

ص: 425



فصل نهم: زیان های بی ایمانی

9 / 1 بهره مند نشدن از خرد

فصل نهم: زیان های بی ایمانی9 / 1بهره مند نشدن از خردقرآن«خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند ؛ آنان را از تاریکی ها به روشنی می بَرَد . و کسانی که کافرند ، سَرپرست هایشان طاغوت هایند ؛ آنان را از روشنی به تاریکی ها می برند . اینان دوزخی اند و در دوزخ ، جاویدان اند» .

ر . ک : ابراهیم : آیه 1 و 5 .

حدیثامام علی علیه السلام :[خداوند ،] فرستادگان خود را در میان آنان بر انگیخت و پیامبرانش را پیاپی ، به سوی ایشان فرستاد تا از آنان بخواهند که پیمان خود را که در سرشت آنان نهاده است بگزارند و نعمتِ فراموشْ شده اش را به آنان یادآور شوند و با رساندن [پیام الهی] ، حجّت را بر آنان تمام کنند و گنجینه های خِردهایشان را بر شورانند .

امام علی علیه السلام :بر هر خِرَدِ بسته به زنجیرِ شهوت ، حرام است که از حکمت بهره مند شود .

امام علی علیه السلام :هر که بر خواهش نفس خویش چیره آید ، خِردش آشکار می شود .

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 1 ص 451 (معرفت شناسی / بخش دوم : خرد / فصل ششم : آسیب های خرد) .

.


ص: 426

9 / 2الحِرمانُ مِن هِدایَهِ اللّه عزّوجلِّالکتاب«إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِایَاتِ اللَّهِ لَا یَهْدِیهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» . (1)

«قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا تُغْنِی الْایَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَا یُؤْمِنُونَ» . (2)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالَی الحَلیمَ العَلیمَ ، إنَّما غَضَبُهُ عَلی مَن لَم یَقبَل مِنهُ رِضاهُ ، وإنَّما یَمنَعُ مَن لَم یَقبَل مِنهُ عَطاهُ ، وإنَّما یُضِلُّ مَن لَم یَقبَل مِنهُ هُداهُ ... وکَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمَهَ فَسَبَقَت قَبلَ الغَضَبِ فَتَمَّت صِدقا وعَدلاً ، فَلَیسَ یَبتَدِئُ العِبادَ بِالغَضَبِ قَبلَ أن یُغضِبوهُ ، وذلِکَ مِن عِلمِ الیَقینِ وعِلمِ التَّقوی ، وکُلُّ اُمَّهٍ قَد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الکِتابِ حینَ نَبَذوهُ ، ووَلّاهُم عَدُوَّهُم حینَ تَوَلَّوهُ . (3)

9 / 3الخَطَأُ فِی مَعرِفَهِ الحَقائِقِالکتاب«أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» . (4)

«بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ مَکْرُهُمْ وَ صُدُّواْ عَنِ السَّبِیلِ وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» . (5)

.

1- .النحل : 104 .
2- .یونس : 101 .
3- .الکافی : ج 8 ص 52 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 359 ح 2 .
4- .الأنعام : 122 .
5- .الرعد : 33 .

ص: 427



9 / 2 محرومیت از راه نمایی خدا

9 / 3 خطا در شناخت حقایق

9 / 2محرومیت از راه نمایی خداقرآن«آنان که به آیات خدا ایمان نمی آورند ، خداوند ، راه نمایی شان نمی کند و عذابی دردناک خواهند داشت» .

«بگو : بنگرید که در آسمان ها و زمین ، چه چیز است ، و نشانه ها و هشدارها ، به مردمی که ایمان نمی آورند ، سود نمی دهد» .

حدیثامام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی بردبار و داناست . خشم او ، در حقیقت ، بر کسی است که خشنودی اش را از او نپذیرد ، و تنها از کسی دریغ می ورزد که عطای او را پذیرا نشود ، و فقط کسی را در بیراهه می گذارد که راه نماییِ او را نپذیرد ... . او مِهر را بر خویشتن واجب ساخته و از این رو ، مِهر او بر خشمش پیشی گرفته و به راستی و عدالت ، سرانجام یافته است . بنا بر این ، تا بندگان ، او را به خشم نیاورند ، او بر آنان به خشم نمی آغازد . این [بینش] ، برخاسته از علمِ ناشی از یقین و دانشِ حاصل از تقواست . خداوند علم و شناخت کتاب [ آسمانی] را زمانی از هر امّتی گرفت که آنان خود ، آن را به دور افکندند ، و زمانی دشمنشان را بر آنان حکمفرما ساخت که آنان خود ، تن به حکومت او دادند .

9 / 3خطا در شناخت حقایققرآن«آیا کسی که مرده بود و زنده اش ساختیم و برای او پرتوی نهادیم که با آن در میان مردم راه می رود ، همانند کسی است که حکایتش در تاریکی هاست و از آن بیرون نتواند رفتن ؟! کارهایی که کافران می کنند ، برایشان آراسته شده است» .

«بلکه آنان که کافر شده اند ، نیرنگشان برایشان آراسته شده و از راه ، باز داشته شده اند . و هر که خدا گم راهش کند ، هیچ راه نمایی نخواهد داشت» .

.


ص: 428

«وَکَذَلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَکَاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَلِیَلْبِسُواْ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ» . (1)

«وَ قَیَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُواْ لَهُم مَّا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَ الْاءِنسِ إِنَّهُمْ کَانُواْ خَاسِرِینَ » . (2)

«وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ » . (3)

«إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَهِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ » . (4)

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام فی دُعائِهِ :فَلَولا أنَّ الشَّیطانَ یَختَدِعُهُم عَن طاعَتِکَ ما عَصاکَ عاصٍ ، ولَولا أ نَّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الباطِلَ فی مِثالِ الحَقِّ ما ضَلَّ عَن طَریقِکَ ضالٌّ. (5)

الإمام الکاظم علیه السلام :ومَن لَم یَعقِل عَنِ اللّهِ لَم یَعقِد قَلبَهُ عَلی مَعرِفَهٍ ثابِتَهٍ یُبصِرُها ویَجِدُ حَقیقَتَها فی قَلبِهِ . (6)

9 / 4وِلایَهُ الشَّیطانِالکتاب«یَابَنِی ءَادَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّهِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ» . (7)

.

1- .الأنعام : 137 .
2- .فصلت: 25 .
3- .النمل: 24 .
4- .النمل : 4 .
5- .الصحیفه السجّادیّه : ص 144 الدعاء 37 .
6- .الکافی : ج 1 ص 18 ح 12 عن هشام بن الحکم ، تحف العقول : ص 388، بحار الأنوار: ج 1 ص 139 ح 30 .
7- .الأعراف : 27 .

ص: 429



9 / 4 سرپرستی شیطان

«و این چنین بود که برای بسیاری از مشرکان ، شریکانشان کشتن فرزندان آنان را آراستند تا سرانجام نابودشان کنند و آیینشان را بر آنان دیگر گونه بنمایانند . اگر خدای می خواست ، چنین نمی کردند . پس آنان را با آنچه دروغ می بندند ، وا گذار» .

«برایشان همنشینانی قرار دادیم . پس حال و آینده را در چشمشان آراستند و سزاوارِ همان سخن شدند که در باره [عذابِ] گروه هایی از جن و انسِ پیش از آنان بود . آنان از زیانکاران بودند» .

«او و مردمش را دیدم که به جای خدا ، خورشید را سجده می کنند ، و شیطان ، اعمالشان را در نظرشان آراست و از راه بازشان داشت . پس [به هدایت ،] راه نمی یابند» .

«آنان که به آخرت ایمان نمی آورند ، اعمالشان را برایشان آراستیم . پس ایشان سرگشته اند» .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در نیایش خود :اگر نبود که شیطان با فریب ، آنان را از فرمان برداریِ تو باز می دارد ، هیچ کس نافرمانیِ تو نمی کرد ، و اگر نبود که او باطل را برایشان در قالب حق در می آورد ، هیچ کس از راه تو به بیراهه نمی رفت .

امام کاظم علیه السلام :آن که خدا را نشناخته است ، دلش با شناختی استوار که آن را ببیند و حقیقتش را در دل خویش بیابد گره نمی خورد .

9 / 4سرپرستی شیطانقرآن«ای فرزندان آدم! زنهار که شیطان شما را نفریبد ، چنان که پدر و مادرِ شما را از بهشت بیرون برد . جامه شان را از تنشان می کَند که عورتشان را برایشان نمایان سازد . او و گروهش شما را می بینند ، از جایی که شما نمی بینیدشان . ما شیطان ها را سرپرست کسانی قرار داده ایم که ایمان نمی آورند» .

.


ص: 430

«فَرِیقًا هَدَی وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلَالَهُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُواْ الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ اللَّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ» . (1)

«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ» . (2)

راجع : النساء : 118 و 119 ، النحل : 63.

الحدیثالإمامُ علیٌّ علیه السلام فی ذَمِّ أتباعِ الشَّیطانِ :اِتَّخَذُوا الشَّیطانَ لِأَمرِهِم مِلاکا ، وَاتَّخَذَهُم لَهُ أشراکا ، فَباضَ وفَرَّخَ فی صُدورِهِم ، ودَبَّ ودَرَجَ فی حُجورِهم ، فَنَظَرَ بِأَعیُنِهِم ، ونَطَقَ بِأَلسِنَتِهِم ، فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ ، وزَیَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ ، فِعلَ مَن قَد شَرِکَهُ الشَّیطانُ فی سُلطانِهِ ، ونَطَقَ بِالباطِلِ عَلی لِسانِهِ ! (3)

عنه علیه السلام :فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِالحَقِّ ، لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَهِ الأَوثانِ إلی عِبادَتِهِ ، ومِن طاعَهِ الشَّیطانِ إلی طاعَتِهِ ، بِقُرآنٍ قَد بَیَّنَهُ وأحکَمَهُ ، لِیَعلَمَ العِبادُ رَبَّهُم إذ جَهِلوهُ ، ولِیُقِرّوا بِهِ بَعدَ إذ جَحَدوهُ ، ولِیُثبِتوهُ بَعدَ إذ أنکَروهُ. (4)

.

1- .الأعراف : 30 .
2- .النحل : 99 و 100 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 7 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 211 ح 988 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 147 ، بحارالأنوار : ج 18 ص 221 ح 55 وراجع : الکافی : ج 8 ص 386 ح 586 و فلاح السائل : ص 372 ح 248 .

ص: 431

«گروهی را راه نموده است و گروهی سزامند گم راهی شدند . آنان شیاطین را به جای خدا ، سرپرست خود گرفته اند ؛ ولی می پندارند که ره یافته اند» .

«همانا او (شیطان) بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکّل می کنند ، سلطه ای ندارد . تسلّط او ، تنها بر کسانی است که او را سرپرست خود می گیرند و [نیز] بر آنان که به او (خدا) شرک می ورزند» .

ر . ک : نساء : آیه 118 119 ، نحل : آیه 63 .

حدیثامام علی علیه السلام در نکوهش پیروان شیطان :شیطان را اساس کار خود قرار دادند . شیطان هم آنان را همدست خویش ساخت . پس در سینه هایشان تخم گذاشت و جوجه بر آورد ، در دامن های آنان نشو و نما یافت ، با چشمانِ آنان نگاه کرد ، با زبان هایشان سخن گفت ، آنان را دچار لغزش کرد ، و خطا را در نظرشان زیبا نمود ، همانند کسی که شیطان در قدرت او شریک گردد و از زبان او ، سخن باطل راند .

امام علی علیه السلام :پس خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را به حق بر انگیخت تا بندگانِ او را از پرستش بتان ، به پرستش او و از طاعت شیطان ، به طاعت او در آورد ، به وسیله قرآنی که روشن و استوارش بداشت تا بندگان ، پروردگار خود را که نمی شناختند ، بشناسند و به او که انکارش می کردند ، اقرار کنند ، و او را که نفی می کردند ، اثبات کنند .

.


ص: 432

9 / 5وِلایَهُ الطّاغوتِالکتاب«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» . (1)

الحدیثالإمام الجواد علیه السلام :بِئسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً وِلایَهُ النّاسِ بَعدَ وِلایَهِ اللّهِ ، وثَوابُ النّاسِ بَعدَ ثَوابِ اللّهِ . (2)

9 / 6الأَرجاسُ الباطِنِیَّهُالکتاب«فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاءِسْلَامِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ». (3)

«وَ إِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ * وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَی رِجْسِهِمْ وَ مَاتُواْ وَهُمْ کَافِرُونَ» . (4)

راجع : الأعراف : 71 .

.

1- .البقره : 257 .
2- .الکافی : ج 8 ص 53 ح 16، بحار الأنوار: ج 78 ص 360 ح 2 .
3- .الأنعام : 125 .
4- .التوبه : 124 و 125 .

ص: 433



9 / 5 سرپرستی طاغوت

9 / 6 پلیدی های درونی

9 / 5سرپرستی طاغوتقرآن«خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند ؛ آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی می برد . و آنان که کافر شده اند ، سرپرستانشان طاغوت هایند ؛ آنان را از روشنی به سوی تاریکی ها می برند . اینان دوزخی اند و در دوزخ ، جاویدان اند» .

حدیثامام جواد علیه السلام :چه بد جایْ گزین کرده اند ستمگران ، که ولایت (سرپرستی) مردم را به جای ولایت خداوند گزیده اند و پاداش مردم را به جای پاداش خداوند .

9 / 6پلیدی های درونیقرآن«پس کسی را که خدا بخواهد ره نمونش شود ، دلش را به پذیرش اسلام می گشاید ، و هر که را بخواهد گم راه کند ، دلش را سخت تنگ می گرداند ، چنان که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود . این گونه ، خدا پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند ، قرار می دهد» .

«و هر گاه سوره ای نازل شود ، در میان آنان کسی هست که می گوید : «این [سوره] ، ایمان کدام یک از شما را افزود ؟!» ؛ امّا کسانی که ایمان آورده اند ، بر ایمانشان می افزاید و شادمانی می کنند ؛ امّا کسانی که در دل هایشان بیماری است ، پلیدی ای بر پلیدی شان می افزاید و در حال کفر ، در می گذرند» .

ر . ک : اعراف : آیه 71 .

.


ص: 434

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَبارَکَ وتَعالی : «کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ » :هُوَ الشَّکُّ . (1)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَبارَکَ وتَعالی : «وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَی رِجْسِهِمْ» :شَکّا إِلی شَکِّهِم . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل إذا أرادَ بِعَبدٍ خَیرا ، نَکَتَ فی قَلبِهِ نُکتَهً مِن نورٍ وفَتَحَ مَسامِعَ قَلبِهِ ووَکَّلَ بِهِ مَلَکا یُسَدِّدُهُ ، وإذا أرادَ بِعَبدٍ سوءا نَکَتَ فی قَلبِهِ نُکتَهً سَوداءَ وسَدَّ مَسامِعَ قَلبِهِ ووَکَّلَ بِهِ شَیطانا یُضِلُّهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَهَ : « فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاءِسْلَامِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ » . (3)

9 / 7ضَنکُ المَعیشَهِالکتاب«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَی * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا * قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ ءَایَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَ لِکَ الْیَوْمَ تُنسَی * وَ کَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِن بِایَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الْاخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْقَی» . (4)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 377 ح 96 عن أبی بصیر .
2- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 118 ح 164 عن زراره ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 308 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 72 ص 126 ح 4 .
3- .الکافی : ج 1 ص 166 ح 2 ، التوحید : ص 415 ح 14 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 321 ح 110 کلّها عن سلیمان بن خالد ، بحار الأنوار : ج 70 ص 57 ح 30 .
4- .طه : 124 127 .

ص: 435



9 / 7 سختی زندگی

حدیثامام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند تبارک و تعالی : «این گونه ، خدا پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند ، قرار می دهد» :[مقصود از «پلیدی» ]شک است .

امام باقر علیه السلام در باره این سخن خداوند تبارک و تعالی : «امّا کسانی که در دل هایشان بیماری است ، پلیدی ای بر پلیدی شان می افزاید» :یعنی شکّی بر شکّشان .

امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل هر گاه خوبیِ بنده ای را بخواهد ، لکّه ای از نور در دلش پدید می آورد و گوش های دلش را باز می کند و فرشته ای را بر او می گمارد که راه نمایی اش کند ، و هر گاه بدیِ بنده ای را بخواهد ، لکّه ای سیاه در دلش پدید می آورد و گوش های دلش را می بندد و شیطانی را بر او می گمارد که گم راهش سازد [چنان که فرمود] : «پس هر که خدا بخواهد ره نمونش شود ، سینه اش را برای پذیرش اسلام می گشاید ، و هر که را بخواهد گم راه سازد ، سینه اش را سخت تنگ می گرداند ، چنان که گویی به سختی در آسمان بالا می رود» .

9 / 7سختی زندگیقرآن«و هر که از یاد من روی گرداند ، زندگیِ سختی دارد و روز قیامت ، نابینا محشورش می کنیم . گوید : «ای پروردگار من ! چرا نابینا محشورم کردی ، با آن که [در دنیا] بینا بوده ام ؟ می فرماید : «همان گونه که نشانه های ما بر تو آمد و آنها را به فراموشی سپردی ، امروز همان گونه ، فراموش می شوی» . و این گونه ، هر که را به افراط گراییده و به نشانه های پروردگارش نگرویده است ، سزا می دهیم ، و قطعا عذاب آخرت ، سخت تر و پایدارتر است» .

.


ص: 436

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْضِ وَلَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ» . (1)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام مِن کِتابِه إلی أهلِ مِصرَ ومُحَمَّدِ بنِ أبی بَکرٍ لَمّا وَلّاهُ عَلَیها :یا عِبادَ اللّهِ ، ما بَعدَ المَوتِ لِمَن لَم یُغفَر لَهُ أَشَدُّ مِنَ المَوتِ؛ القَبرُ ، فَاحذَروا ضیقَهُ وضَنکَهُ وظُلمَتَهُ وغُربَتَهُ . . . وإنَّ المَعیشَهَ الضَّنکَ الَّتی حَذَّرَ اللّهُ مِنها عَدُوَّهُ، عَذابُ القَبرِ. (2)

راجع : التنمیه الاقتصادیه فی الکتاب والسنّه : (القسم الأوّل / الفصل الثالث : التخلّف الاقتصادی) .

9 / 8خُسرانُ النَّفسِ«وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْاءِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ » . (3)

9 / 9نَدامَهُ یَومِ القیامَهِ«وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَجَعَلْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی ءَاذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ ءَایَهٍ لَا یُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّی إِذَا جَاءُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ * وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْئوْنَ عَنْهُ وَإِن یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ * وَلَوْ تَرَی إِذْ وُقِفُواْ عَلَی النَّارِ فَقَالُواْ یَالَیْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُکَذِّبَ بِایَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» . (4)

.

1- .الأعراف : 96 .
2- .الأمالی للمفید : ص 264 ح 3 ، الأمالی للطوسی : ص 28 ح 31 کلاهما عن أبی إسحاق الهمدانی ، بحار الأنوار : ج 6 ص 218 ح 13 .
3- .العصر : 1 3 .
4- .الأنعام : 25 تا 27 .

ص: 437



9 / 8 باختن

9 / 9 پشیمانیِ روز رستاخیز

«و اگر اهل شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند ، برکت هایی را از آسمان و زمین بر ایشان می گشادیم ؛ امّا تکذیب کردند و ما به سبب آنچه دستاورد خودشان بود ، آنان را مؤاخذه کردیم» .

حدیثامام علی علیه السلام از نوشته ایشان به اهالی مصر و به محمّد بن ابی بکر ، هنگامی که او را بر مصر گماشت :ای بندگان خدا ! آنچه پس از مرگ است ، برای کسی که آمرزیده نشده ، سخت تر از خود مرگ است ؛ قبر [را می گویم] . پس بترسید از تنگی و سختی و تاریکی و تنهاییِ آن ... . زندگیِ سختی که خداوند ، دشمن خود را از آن بر حذر داشته ، همان عذاب قبر است .

ر . ک : توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث : ج 1 ص 91 (بخش یکم / فصل سوم : واپس ماندگی اقتصادی) .

9 / 8باختن«سوگند به عصر[ِ غلبه حق بر باطل ] ، که واقعاً انسان در [حال] زیان است ، مگر کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند» .

9 / 9پشیمانیِ روز رستاخیز«در میان ایشان ، کسانی هستند که به [سخن] تو گوش فرا می دهند و بر دل هاشان پرده افکنده ایم تا در نیابندش و گوش هاشان را سنگین داشته ایم . اگر هر نشانه ای را ببینند ، بِدان نمی گروند ، تا آن گاه که به ستیز ، نزد تو آیند . آنان که کافرند ، می گویند : «این ، چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست» . آنان از او باز می دارند و از او دوری می جویند ؛ ولی جز خود را نابود نمی کنند و خود نمی دانند . اگر ببینی آن گاه که بر آتش ، نگاهشان داشته اند و می گویند : کاش باز گردانده شویم و آیات خدا را دروغ نشمریم و از مؤمنان باشیم !» .

.


ص: 438

9 / 10نار جهنّمالکتاب«وَ مَن لَّمْ یُؤْمِن بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَعِیرًا» . (1)

«یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهُ بِالْکَفِرِینَ » . (2)

«وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ ائْذَن لِّی وَلَا تَفْتِنِّی أَلَا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهُ بِالْکَافِرِینَ » . (3)

«لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَی * الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلَّی » . (4)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لا یُعَذِّبُ مِن عِبادِهِ إلَا المارِدَ المُتَمَرِّدَ الَّذی یَتَمَرَّدُ عَلَی اللّهِ وأبی أن یَقولَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ. (5)

عنه صلی الله علیه و آله :وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ بَشیرا ، لا یُعَذِّبُ اللّهُ بِالنّارِ مُوَحِّدا أبَدا. (6)

الإمام علیّ علیه السلام فِی الدُّعاءِ :أقسَمتَ أن تَملَأَها مِنَ الکافِرینَ ، مِنَ الجِنَّهِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، وأن تُخَلِّدَ فیهَا المُعانِدینَ. (7)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی حَرَّمَ أجْسادَ المُوحِّدینَ عَلی النّارِ. (8)

.

1- .الفتح : 13 .
2- .العنکبوت : 54 .
3- .التوبه : 49.
4- .اللیل: 15 و 16.
5- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1436 ح 4297 ، کنز العمّال : ج 1 ص 68 ح 261 .
6- .التوحید : ص 29 ح 31 ، الأمالی للصدوق : ص 372 ح 469 کلاهما عن ابن عبّاس ، روضه الواعظین : ص 51 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 1 ح 1.
7- .الإقبال : ج 3 ص 336 ، مصباح المتهجد : ص 848 ح 910 ، البلد الأمین : ص 190 کلّها عن کمیل .
8- .التوحید : ص 20 ح 6 و 7 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 3 ص 4 ح 9 .

ص: 439



9 / 10 آتش دوزخ

9 / 10آتش دوزخقرآن«و آنان که به خدا و فرستاده اش ایمان نیاورند ، پس ما برای کافران ، آتشی افروخته آماده کرده ایم» .

«در عذاب از تو شتاب می خواهند ، حال آن که دوزخ ، کافران را در میان گرفته است» .

«و در میان ایشان ، کسی هست که می گوید : «مرا اجازه بده و گرفتارم مکن» . هان! خود در گرفتاری افتاده اند و به راستی که دوزخ ، کافران را در میان گرفته است» .

«و در آن (دوزخ) نمی افتد ، مگر آن تیره بخت تر ؛ آن که [آیاتِ خدا را] دروغ انگاشت و پشت کرد» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، کسی از بندگانش را عذاب نمی کند ، مگر نافرمانِ سرکش در برابر خدا را که حاضر نیست بگوید : «معبودی جز خدای یکتا نیست» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که مرا به حقّ ، نویدبخش بر انگیخت ، خداوند هرگز هیچ یکتاپرستی را با آتش ، عذاب نمی کند .

امام علی علیه السلام در دعا :تو سوگند یاد کرده ای که دوزخ را از جنّیان و آدمیان ، هر دو ، پُر کنی و خیره سران را در آن ، جاویدان سازی .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی پیکرهای یکتاپرستان را بر آتش ، حرام ساخته است .

.


ص: 440

الإمام الکاظم علیه السلام :لا یُخلِّدُ اللّهُ فی النّارِ إِلَا أَهلَ الکُفرِ والجُحودِ وأَهلَ الضَّلالِ والشِّرکِ ، وَمَنِ اجْتَنبَ الکبائِرَ مِنَ المُؤمِنینَ لَم یُسأَل عَنِ الصَّغائرِ. (1)

.

1- .التوحید : ص 407 ح 6 ، مشکاه الأنوار : ص 565 ح 1904 کلاهما عن محمّد بن أبی عمیر ، بحار الأنوار : ج 8 ص 351 ح 1 .

ص: 441

امام کاظم علیه السلام :خداوند در آتش دوزخ ، جاویدان نمی گردانَد ، مگر کافران و مُنکِران [حق] و گم راهان و مشرکان را . هر مؤمنی که از گناهان بزرگ دوری کند ، برای گناهان کوچک بازخواست نخواهد شد .

.


ص: 442

. .


ص: 443



24 . اُنس

اشاره

24 . اُنسدرآمدفصل یکم : اُنس با خدافصل دوم : اُنس با مردمفصل سوم : آنچه شایسته اُنس گرفتن استفصل چهارم : آنچه شایسته اُنس گرفتن نیست

.


ص: 444



درآمد

اُنس ، در لغت

درآمداُنس ، در لغتواژه «اُنس» در لغت ، ضدّ «نُفور (گریز)» و به معنای «آرام یافتن به چیزی» و «خو گرفتن» و «دل بستگی» به آن است . راغب اصفهانی در تبیین معنای «اُنس» می گوید : الاُنسُ خِلافُ النُّفورِ . (1) اُنس (آرام یافتن با چیزی) ، خلاف نُفور (رمیدن) است . همچنین ابن فارس ، این واژه را چنین ریشه یابی می نماید : الهَمزَهُ وَ النّونُ وَ السّینُ أصلٌ واحِدٌ ، وَ هُوَ ظُهورُ الشَّی ءِ ، وَ کُلُّ شَی ءٍ خالَفَ طَریقَهَ التَّوَحُّشِ ... وَ الاُنسُ : اُنسُ الإِنسانِ بِالشَّی ءِ إذا لَم یَستَوحِش مِنهُ . (2) همزه و نون و سین ، یک ریشه معنایی دارد و آن ، آشکار شدن چیزی است ، و هر چیزی که خلاف طریقه توحّش باشد ... . اُنس، خو گرفتن انسان با چیزی است ، زمانی که از آن ، وحشت نداشته باشد . بر این پایه ، چون خو گرفتن و دل بستگی و الفت یافتن نسبت به چیزی (بر خلاف نفرت و وحشت از آن) ، موجب نزدیکی و نمایان شدن آن می گردد ، «اُنس» نامیده می شود .

.

1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 94 مادّه «انس» .
2- .معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 145 مادّه «انس» .

ص: 445



اُنس ، در قرآن و حدیث

1 . نیاز انسان به اُنس

اُنس ، در قرآن و حدیثدر قرآن ، کلمه «اُنس» به کار نرفته است ؛ لیکن از مشتقّات آن استفاده شده است ، مانند : «آنَستُم» در آیه : «فَإِنْ ءَانَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ؛ (1) اگر آنان را رشید یافتید، اموالشان را به خودشان بسپارید» که به معنای محسوس شدن و معلوم گردیدن است و مقصود ، این است که هنگامی که آثار رشد فکری در ایتام برایتان محسوس و نمایان گردید ، اموالشان را در اختیارشان قرار دهید . و «تستأنسوا» در آیه : «لَا تَدْخُلُواْ بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُواْ» (2) که به معنای انجام دادن کاری که موجب اُنس و آشنایی است ، استعمال شده است و مقصود ، آن است که سرزده وارد خانه دیگران نشوید . امّا در احادیث اسلامی ، کلمه «اُنس» و مشتقّات آن ، فراوان به کار رفته و ره نمودهای بسیار ارزنده و آموزنده ای در مورد آنچه شایسته اُنس و دل بستگی است و آنچه شایسته دل بستگی نیست ، ارائه شده است ؛ امّا پیش از ملاحظه متن این ره نمودها ، توجّه به این نکات ، نیکوست :

1 . نیاز انسان به اُنسنخستین نکته قابل تأمّل ، این است که نیاز نداشتن به اُنس و اَنیس ، ویژه خداوند متعال است ، چنان که از امام صادق علیه السلام روایت شده است : سُبحانَ مَن لا یَستَأنِسُ بِشَی ءٍ أبقاهُ ، وَ لا یَستَوحِشُ مِن شَی ءٍ أفناهُ . (3) منزّه است خدایی که با چیزی که ایجادش کرده است ، اُنس نمی گیرد و از [ فقدان ]چیزی که نابودش می سازد ، احساس وحشت [و تنهایی] نمی کند ! انسان ، از ریشه «اُنس» است و در زندگی ، نیازمند اُنس با دیگران است و به

.

1- .نساء : آیه 6 .
2- .نور : آیه 27 .
3- .الدعوات : ص 240 ح 672 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 172 ح 6 .

ص: 446



2 . جهت دهیِ اُنس به سمت امور پایدار

3 . ارزشمندترین اُنس

همین دلیل است که «اُنس» هم مانند «اُلفت» ، (1) از سپاهیان خِرد شمرده می شود و انسان برای رسیدن به زندگی مطلوب ، باید از این ویژگیِ فطری استفاده نماید .

2 . جهت دهیِ اُنس به سمت امور پایداربی تردید ، فرجام اُنس و دل بستگی به چیزهای ناپایدار ، جدایی و وحشت است ، و هر چه اُنسْ شدیدتر باشد ، جدایی هم وحشتناک تر و اندوه ناک تر خواهد بود ، چنان که از سلیمان علیه السلام نقل شده است : آنَسُ شَی ءٍ الرّوحُ تَکونُ فِی الجَسَدِ وَ أوحَشُ شَی ءٍ الجَسَدُ تُنزَعُ مِنهُ الرّوحُ . (2) مأنوس ترین چیز، روح در درون تن است و وحشتناک ترین چیز، تنی است که روح از آن کنده می شود . بر این اساس ، احادیث اسلامی ، دل بستگی های ناپایدار انسان را به گونه ای جهت می دهند و هدایت می نمایند که ضمن تأمین نیازهای مادّی و موقّت ، جدایی از آنها خطرناک نباشد .

3 . ارزشمندترین اُنسبهترین و پایدارترین دوستی که انسان می تواند با او اُنس بگیرد و به او دل بستگی پیدا کند ، خداوند متعال است ، چنان که از پیامبر خدا روایت شده است که می فرماید : لا یَستَوحِشُ مَن کانَ اللّهُ أنیسَهُ . (3) کسی که خداوند، مونس اوست، احساس [تنهایی و] ترس نمی کند .

.

1- .از امام صادق علیه السلام در تبیین سپاهیان عقل و جهل آمده است : «و الاُلفه و ضِدُّها الفُرقَهُ ؛ و الفت که ضدّ آن ، فرقت است» (دانش نامه عقاید اسلامی : ج 1 ص 340) .
2- .الزهد ، ابن حنبل : ص 52 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 649 .
3- .ر . ک : ص 450 ح 2 .

ص: 447



4 . ره نمودهای اهل بیت علیهم السلام برای اُنس یافتن با خدا

این سخن ، بدان معناست که اُنس حقیقی با خداوند متعال ، آرامش مطلق را به همراه دارد و کسی که با آفریدگار خود حقیقتا مأنوس باشد ، هیچ گاه در زندگی دچار دلهره و وحشت نمی گردد .

4 . ره نمودهای اهل بیت علیهم السلام برای اُنس یافتن با خدابا توجّه به اهمّیت اُنس با خدا و نقشی که در سازندگی و تأمین آسایش انسان دارد ، در احادیث اهل بیت علیهم السلام سه ره نمود مهم برای مأنوس شدن با خدا و دل بستگی به او ارائه شده است : اوّل . یاد خدا کردن ، چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده است : الذِّکرُ مِفتاحُ الاُنسِ . (1) یادِ خدا ، کلید اُنس است . بنا بر این ، انسان ، هر چه بیشتر از این کلید گنج دل بستگی به خدا استفاده کند ، اُنس او با حضرت حق ، بیشتر می گردد و به آرامش بیشتری دست می یابد ، چنان که قرآن ، تأکید می فرماید : «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ . (2) بدانید که با یاد خدا، دل ها آرام می گیرند» . دوم . پرهیز از مصاحبت با اهل غفلت ، که آفت ذکر و اُنس با خداست . بدین جهت ، کسی که می خواهد با خدا مأنوس باشد ، باید از معاشرت با انسان های غافل ، جدّا اجتناب کند ؛ چرا که انس با خدا ، با الفت با انسان های غافل ، در تضاد است ، چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده است :

.

1- .ر . ک : ص 460 ح 28 .
2- .رعد : آیه 28 .

ص: 448



5 . انس گرفتن با مردمان شایسته

کَیفَ یَأنِسُ بِاللّهِ مَن لا یَستَوحِشُ مِنَ الخَلقِ ؟! (1) چگونه با خدا مأنوس شود کسی که از خلق نمی رمد ؟! بی تردید ، مقصود از «خَلق» در این حدیث و احادیث مشابه ، ذاکران (یاد کنندگان خدا) نیستند ؛ زیرا معاشرت با اهل ذکر ، خود ، عاملی مستقل برای یاد خدا کردن و اُنس گرفتن با اوست ؛ (2) بلکه مقصود ، اجتناب از معاشرت با مردم غافل است . سوم . استمداد از خداوند متعال . اهل بیت علیهم السلام خود ، مکرّر از خدا این تقاضا را داشته اند که «اللّهُمَّ اجعَلنا ... آنِسینَ بِکَ» (3) یا «آنِسنی بِکَ یا کَریمُ» (4) یا «و اجعل اُنسی بِکَ» . (5) نیز در دعایی که در صحیفه سجادیّه از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده ، امام علیه السلام وحشت از انسان های بد و غافل و نیز انس با خدا و اولیایش را یک جا از خداوند متعال می خواهد و می فرماید : وَ ألبِس قَلبِیَ الوَحشَهَ مِن شِرارِ خَلقِکَ وَ هَب لِیَ الاُنسَ بِکَ وَ بِأَولِیائِکَ وَ أهلِ طاعَتِکَ . (6) جامه گریز از بدان خَلقت را بر قلب من بپوشان و اُنس به خودت و اولیا و اهل طاعتت را به من عطا فرما .

5 . انس گرفتن با مردمان شایستهاُنس گرفتن با انسان های شایسته ، به دلیل نقش آن در سازندگی مادّی و معنوی

.

1- .ر . ک : ص 462 ح 34 .
2- .ر . ک : ص 475 (کسانی که شایسته اُنس گرفتن اند) .
3- .ر . ک : ص 464 ح 38 .
4- .ر . ک : ص 466 ح 42 .
5- .ر . ک : ص 466 ح 43 .
6- .ر . ک : ص 466 ح 44 .

ص: 449



6 . عوامل و آفات اُنس

7 . اُنس های نیکو و نکوهیده

جامعه ، مورد تأکید احادیث اسلامی است و «اولیای خدا» و «فرمانبَران او» و «اهل ایمان» و «خردمندان» و «دوستان نیک سیرت» و «اهل مدارا» ، به عنوان شماری از مصادیق انسان های شایسته اُنس گرفتن ، معرّفی شده اند .

6 . عوامل و آفات اُنسدر احادیث اسلامی ، «حُسن خُلق» و «حُسن معاشرت» و «نرم خویی» و «نیکی» و «استمداد از خداوند متعال» ، عوامل اُنس شمرده شده اند و در مقابل ، از «بداخلاقی» به عنوان آفت اُنس ، یاد شده است . گفتنی است که اسباب و آفات اُنس ، در مواردی که به آنها اشاره شد ، منحصر نیستند ؛ بلکه همه آنچه در احادیث اسلامی به عنوان عامل دوستی و اُلفتْ مطرح شده اند ، عامل اُنس نیز محسوب می شوند و همه آنچه آفت دوستی و الفت شمرده شده ، آفت انس نیز هستند . (1)

7 . اُنس های نیکو و نکوهیدهافزون بر توصیه به اُنس داشتن با انسان های شایسته ، در احادیث اسلامی ، مأنوس شدن با همه ارزش های اخلاقی و عملی (مانند اُنس گرفتن با : قرآن ، کتاب ، علم ، حق ، تقوا ، یاد نعمت های الهی ، یاد آخرت) و نیز اُنس گرفتن با آنچه افراد جاهل از آن وحشت دارند ، مورد تأکید قرار گرفته است . در مقابل ، اُنس یافتن با افراد جاهل و ناشایسته و دل بستگی به انواع ضدّ ارزش های اخلاقی و عملی (مانند : دل بستگی به هوس های نامشروع و دل بستگی به دنیا) ، از نظر اسلام ، نکوهیده است .

.

1- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 5 ص 123 (الفت / موانع الفت) . همچنین «آفات دوستی» در مَدخل «دوستی» در مجلّدات آینده این دانش نامه خواهد آمد .

ص: 450

الفصل الأوّل : الاُنس باللّه1 / 1الحَثُّ عَلَی الاُنسِ بِاللّه عزّوجلِّرسول اللّه صلی الله علیه و آله :کَفی بِالمَوتِ واعِظا ، وبِالعَقلِ دَلیلاً ، وبِالتَّقوی زادا ، وبِالعِبادَهِ شُغُلاً ، وبِاللّهِ مُؤنِسا وبِالقُرآنِ بَیانا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَستَوحِشُ مَن کانَ اللّهُ أنیسَهُ ، ولا یَذِلُّ مَن کانَ اللّهُ أعَزَّهُ ، ولا یَفتَقِرُ مَن کانَ بِاللّهِ غَناؤُهُ ، فَمَنِ استَأنَسَ بِاللّهِ آنَسَهُ اللّهُ بِغَیرِ أنیسٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أنیسَ الذّاکِرینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أنیسَ مَن لا أنیسَ لَهُ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام فی دُعاءٍ لَهُ یَلجَأُ فیهِ إلَی اللّهِ لِیَهدِیَهُ إلَی الرَّشادِ :اللّهُمَّ إنَّکَ آنَسُ الآنِسینَ لِأَولِیائِکَ ، وأحضَرُهُم بِالکِفایَهِ لِلمُتَوَکِّلینَ عَلَیکَ ، تُشاهِدُهُم فی سَرائِرِهِم ، وتَطَّلِعُ عَلَیهِم فی ضَمائِرِهِم ، وتَعلَمُ مَبلَغَ بَصائِرِهِم . فَأَسرارُهُم لَکَ مَکشوفَهٌ ، وقُلوبُهُم إلَیکَ مَلهوفَهٌ . إن أوحَشَتهُمُ الغُربَهُ آنَسَهُم ذِکرُکَ ، وإن صُبَّت عَلَیهِمُ المَصائِبُ لَجَؤوا إلَی الاِستِجارَهِ بِکَ ، عِلما بِأَنَّ أزِمَّهَ (5) الاُمورِ بِیَدِکَ ، ومَصادِرَها عَن قَضائِکَ . (6)

.

1- .مصباح الشریعه : ص 168 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 325 ح 20 .
2- .مشکاه الأنوار : ص 223 ح 618 عن الإمام علیّ علیه السلام .
3- .المصباح للکفعمی : ص 346 و ص 463 من دون إسناد إلیه صلی الله علیه و آله ، البلد الأمین : ص 410 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 395 .
4- .المصباح للکفعمی : ص 338 و342 ، البلد الأمین : ص 404 و407 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 391 ح 3 .
5- .أزِمَّه : جمع زمام للبعیر وهو الخیط الذی یُشدّ فی البرّه ثم یُشدّ علیه المِقوَد (مجمع البحرین : ج 2 ص 782 «زمم») .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 227 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 329 ح 40 .

ص: 451 .